سفارش تبلیغ
صبا ویژن


داستان سرا

کودک از مادرش پرسید: «چرا گریه می کنی؟»
مادر پاسخ داد: «چون مادرم»
کودک گفت: «نمی فهمم»
مادر او را در آغوش کشید و گفت: «هرگز نخواهی فهمید...»
کودک از پدرش پرسید که چرا مادر بی هیچ دلیلی گریه می کندو تنها جوابی که پدر داشت این بود که همه مادرها همین طور هستند.
کودک تصمیم گرفت این موضوع را از خدا بپرسد: «خدایا! چرا مادرها به این راحتی گریه می کنند؟»
خداوند پاسخ داد: «پسرم! من باید مادران را موجوداتی خاص خلق می کردم. من شانه های آن ها را طوری خلق کردم که توان تحمل بار سنگین زنگی را داشته باشند و در عین حال آرام و مهربان باشند. من به مادران نیرویی دادم که طاقت به دنیا آوردن کودکانشان راداشته باشند. من به آنها نیرویی دادم که توان ادامه دادن راه را، حتی هنگامی که نزدیکانشان رهایشان کرده اند، داشته باشند؛ توان مراقبت از خانواده در هنگام بیماری، بی هیچ شکایتی. من به آن ها عشق ورزیدن به فرزندانشان را آموختم. حتی هنگامی که این فرزندان با آن ها بسیار بد رفتار کرده اند.
و البته اشک را نیز به آنها داده ام. برای زمانی که به آن نیاز دارند.»

نوشته شده در یکشنبه 86/7/15ساعت 5:0 عصر توسط مجتبی فروتن تنها نظرات ( ) | |



فروش بک لینک